Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 13 (4171 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
großer Zeh
{m}
U
شست پا
[اصطلاح روزمره]
[ساختمان استخوان بندی ]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Wir brauchen eine Umweltbehörde mit großer Schlagkraft.
U
ما به اداره محیط زیست که واقعا اثربخش باشد نیاز داریم.
großer Bruder
{m}
U
برادر بزرگ
großer Bruder
{m}
U
برادر بزرگ
[که مواظب برادر و خواهر کوچک است]
großer, freistehender Schrank
U
گنجه
[دولابچه ]
Das Abkommen ist von großer Tragweite für die französische Politik.
U
این توافقنامه دارای پیامدهای مهمی برای سیاست فرانسه می باشد.
Ich hatte ihn
[sie]
mir viel größer vorgestellt.
U
من او
[مرد]
[زن]
را خیلی بلند قدتر در ذهنم مجسم کردم.
Ich bin ein großer Verfechter natürlicher Reinigungsmittel.
U
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
Wenn diese Prognosen auch nur annähernd stimmen, wäre das ein großer Erfolg.
U
اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
großer Unmut
{f}
U
نفرت
großer Unmut
{f}
U
دشمنی
großer Schluck
{m}
U
جرعه بزرگ
[آشپزی]
großer Zeiger
{m}
U
عقربه بزرگ
[ساعت]
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
1
ایران سه برابر المان هست
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com
